اینجانب آقا کیاراد خان شاهزاده خونه مامان و بابا ،تو هال در رویاهام غرق بودم . این مدلی . من نمیدونم چرا هر کسی این عکس منو میبینه کلی قربون صدقه ام میره . با اینکه خواب بودم مامان جونم پوشک منو تعویض کردن من هم اصلا به روی خودم نیاوردم و بیدار نشدم مامان جونم کلاه سرم کرد و منو گذاشت تو اتاق خودشون رو تخت و بعد خودش رفت تو آشپزخونه مشغول آشپزی از اونجائی که من یه خرده بازیگوش شدم ،تو خواب سرمو میچرخونم اینقدر چرخوندم تا کلاه کلا اومد رو صورتم ٥ دقیقه ای به این روال بودم ، احساس تنکی نفس داشتم مامان جونم اومد بهم سر زد ،بنده خدا کلی ترسید و میگه سریع کلاه رو از رو صورتت بر...