شاهزاده ام کیارادشاهزاده ام کیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 17 روز سن داره

شاهزاده خونه ما

34ماهگى

1395/3/6 12:41
نویسنده : مامان آرزو
421 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم بخشیدن رو بیاموز،ولی نگذار از قلبت سواستفاده بشه!

عشق بورز اما نگذار با قلبت بد رفتاری بشه!

اعتماد کن،اما ساده وزودباور نباش!

حرف دیگران را بشنو،اما صدای خودت رو از دست نده...

بازم سلام عشق مامان،بازم اومدم تا برات از این ماه بگم،ازاین ماه که دیگه نزدیک عیده وهمه در تکاپوی خرید کردن وخونه تکونی ان،ما هم یه مسافرت خوب داشتیم،بالاخره رفتیم تهران پیش عمه مهدیه وبعداز چند ماه دیدیمشون،خیییلی خوش گذشت ولی تنها بدیش این بود که بابایی باهامون نبود،منو تو عمه جان بابایی رفتیم با قطار،ازاین طرف که میرفتیم موقع خوابت خییلی اذیت شدی تو قطار منم واقعا اذیت کردی،تهران که رسیدیم بادیدن عمه جان همه سختیه راه تموم شد،توهم خیییلی خوشحال شدی،چون خییلی به عمه مهدیه علاقه ی زیادی داری،5 روز اونجا بودیم،همش یا میرفتیم خرید یا میرفتیم گردش،خرید که میرفتیم خیییلی اذیتم میکردی،همش میخواستی بغل شی،بااون کاپشن وکلاه و پوتینایی که داشتی خیییلی هم سنگین بودی منم واقعا دستام درد میگرفت همش بغلت کنم،گاهی هم بغل عمه جان میشدی،تو پاساژها که میرفتیم خیییلی جیغ میزدی وهرچی میدیدی میخواستی،گاهی خییلی عصبانیم میکردی،میگفتم کاش بابایی هم باهامون بود واقعا کنترلت سخت بود،شاید دوری از بابا هم بود که اینجوری شده بودی بالاخره این چندروزی که تهران بودیم همه چی خوب بود واقعا خوش گذشت فقط تو یه خرده اذیت کردی ووهوا هم زیادی سرد بود،بالاخره بعداز چندروز برگشتیم پیش بابا واومدیم خونمون،خیلی دلتنگ شده بودیم،دیگه خستگیمونو انداختیم و ماهم مثل همه ی آدمای دیگه به پیشواز عید میریم،امسال خییییلی کار دارم،کل خونه ووسایلش رو میخوام بشورم،ایشاا...که ازعهدش بربیام وبه همه ی کارام برسم،ایشاا..که عید خییییلی خوبی واسه مون باشه همچنین واسه همه ی دوستان وآشنایان...عکسای تهران رو تو پست بعدی برات میزارم،چندتاعکس دیگه که فعلا موجود دارم ازتچشمک

اینجا با پسر خاله تو خونه عزیز جون در حال شیطونی کردنی

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)