عاشقانه

السلام علی نسوه البارزات..

دومین روضه ای که خیلی خیلی دلم رو بدرد میاره و از روایات هم رسیده که خیلی عظیم و بزرگه روضه ی حضرت زینب(س)هست..روضه اسارت زنان،روضه ی شام ...من شنیدم که حضرت زهرا روز های آخر خیلی گریه میکردند وقتی علت سوال شد گفتند که وقتی جنازه ام رو میبرن و روش پارچه میندازن حجم بدنم پیداست و ازین بابات خیلی ناراحت بودند تا وقتی که گفتند بهشون که یه مدل تابوت هست که داخل اون حجم بدن پیدا نیست ایشون آروم شدند و خیالشون راحت شد... حالا وقتی فکر میکنم که دختر ایشون و نوامیس حرم رو به اسارت بردند و بدون روبنده اونها رو همراه رئوس شهدا توی بازار میچرخوندند دلم بدرد میاد...که حضرت زهرا اون لحظات چه حالی داشتند وقتی به هلهله ی مردم و جسارت ها و توهین ...
3 خرداد 1403

من ز خود هیچ ندارم که بدان فخر کنم..

از شنیدن خبر امروز خیلی ناراحتم  از دیروز تا صبح خیلی استرس کشیدیم اخر با این خبر غم توی قلبمون نشست.. واقعا راسته که خدا اولیائش رو بین مردم پنهان کرده.. آدمایی اطراف ما شهیدوار زندگی میکنن و تازه بعد از شهادتشون ما روی زندگیشون فلش بک میزنیم تا ببینیم چکار کردن که شهادت روزی شون شد مثل حاج عادل رضایی مثل سید ابراهیم رئیسی مثل حسین امیرعبداللهیان.. و.... من از دیروز میدونستم شهید میشن..اهل بیت خوش سلیقه اند حاج قاسم رو ایام فاطمیه میبرن عادل رضایی رو روز میلاد حضرت زهرا و سید ابراهیم رئیسی هم که خادم الرضا بود رو روز میلاد آقا امام رضا میبرن اللهم صل علی محمد و آله و اسئلک ان تجعل وفاتی قتلا فی ...
31 ارديبهشت 1403

بیدار شو بیدار شو

ای دل دمی بیدار شو، مستی مکن هشیار شو، با اهل ایمان یار شو رفتند و ما هم ميرويم موسی چه شد؟ عیسی چه شد؟ نوح نبی الله چه شد؟ رفتند و ماهم میرویم ..   با دل بگفتم در سحر، ای از قیامت بی خبر، برخیز در عالم نگر رفتند و ما هم ميرويم برخیز در وقت نماز، رو کن به درگاه نیاز، عذر گناهانت بساز رفتند و ما هم ميرویم چندین جوان نازنین ، خفتند در زیر زمین ، باور نداری رو ببین رفتند و ما هم ميرويم
22 ارديبهشت 1403

تنهایی

امروز تنهایی رو با گوشت و پوست و استخونم درک کردم،همسرم رفته اردو با دوستاش مامانم هم رفتن خارج از شهر...من هم بعد از مدت ها که تو خونه نشستم فکر میکردم امروز میتونم برم بیرونی جایی روحیم عوض بشه؛ولی گفت باید بره اردو..مامانم هم نیست..هیچ کس نیست..چقدر سخته باوجود کسی تو بازم تنها باشی،خیلی سخت تر و کشنده تر از نبودن کسیه...اینقدر فشار عصبی رومه بدنم داغ کرده همش تپش قلب دارم...همش بغض دارم و گریه ام میگیره تو خونه همش باید به در و دیوار نگاه کنم دست و دلم به هیچ کاری نمیره خیلی حال بدی دارم
21 ارديبهشت 1403

السلام علی علی الکبیر..

توی ماجرای کربلا دو تا روضه هست که دل من رو به شدت به درد میاره... یکیش روضه علی اکبره که واقعا هم اکبره یه جا شنیدم که یکی از بزرگترین لذت ها برای پدر وقتیه که پسرش بزرگ میشه و به قد و بالاش نگاه میکنه...اگر اشتباه نکنم یه روایت بود.. حالا اگر اون جوون اشبه الناس خَلقا و خُلقا به رسول الله باشه فبها المراد روز عاشورا آقا اباعبدالله(علیه السلام) هر کسی که اذن میخواست آقا اول اذن نمیداد...تنها کسیکه تا اومد آقا سریع فرمود برو آقا علی اکبر بود...من فکر میکنم بخاطر این بود که علی اکبر پسر خود امام حسین بود مال خود امام حسین بود و شاید تعلق خاطر امام به علی اکبر(ع)یه جور دیگه بود...موقع رفتن هم آقا نگاه مایوسانه ای بهش میکرد...ف...
14 ارديبهشت 1403

هیئت۳

هرکسی توی دنیا دلخوشی ای داره یکی از آشناها نقاشی میکشید روی بوم؛ میگفت وقتی پشت بوم نقاشی میشینم تمام غم های عالم تمام مشکلات یادم میره...یه هنری یه کاری یه دلخوشی ای تو زندگی هممون هست که به کمکش میتونیم سختی ها رو تحمل کنیم..برای ساعاتی بهشون فکر نکنیم..بقول یکی ازبزرگان که میگفت اگر هنر نبود حقیقت ما را میکشت.. اما برای مایی که با هیئت امام حسین آشنا شدیم ،هیئت یکی از بزرگ ترین دلخوشی هاست...از آماده کردن مقدمات و تدارکات   تاااا نشستن توی مراسم و گریه کردن و درددل کردن با امام حسین...تا سینه زنی و شور و مداحی...تااا چایی روضه..چایی روضه..تا مهمون شدن سر سفره ی آقا که اصن انگار بوی بهشت داره...تااا جمع کردن و نظافت و .....
8 ارديبهشت 1403

هیئت۲

این فرش روضه که روش نشستی اینجا همین جایی که هستی،یه روزی آرزوت میشه... گاهی وقتا که توی مراسمای هیئت توی مسجد نشستم،به فرش به در و دیوارش نگاه میکنم و دقیقا یاد همین مداحی میفتم... این چایی قبل و بعد هیئت این گریه ها همین دو سه ساعت.. واقعا جز بهترین خاطرات زندگیمه . . . یه لحظه شم برنمیگرده،خاک تورو اسیر کرده اینجا کسی کاری کنه مادرش میخردش  تو صف قیامتم با خودش میبردش دیدین وقتی کسی از دنیا میره میبرنش تو خونش که باهاش انس داشته و بعد میبرنش به سمت خانه ی ابدیش..گاهی میگم کاش من رو اینجا میبردن بعد میبردنم به سمت خونه  و جایگاه ابدیم... تا میتونی تا زنده ای گریه کن برا حسین زندگیم زندگیت...
29 فروردين 1403

هیئت 1

هیئت.... تا چند سال پیش هیچ شناختی از هیئت نداشتم..اصلا نمیدونستم وقتی یه هیئت یه مسجد مراسمی برگزار میکنه پشت صحنه اش چه کارها و تدارکاتی انجام میشه چجوری هزینه اش تامین میشه امنیتش،نظمش چجوری برقرار میشه دعوت از مداح ها ،سخنران ها(و همینطور اسکان و غذا و رفت و برگشت شون)صوت،نور،تبلیغات،وسایل گرمایش و سرمایش،پذیرایی و تا کوچک ترین چیز ها و و و.... باید بگم هیئت خودش دنیایی داره ،جهانیه برای خودش... دنیایی که از آشنایی باهاش خوشحالم
25 فروردين 1403

..

لیلة القدر مقدر بنما یا الله  اربعین پای پیاده، حرم ثارالله
11 فروردين 1403
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عاشقانه می باشد