شاهزاده ام کیارادشاهزاده ام کیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

شاهزاده خونه ما

تولدت مبارک

1392/5/13 0:01
نویسنده : مامان آرزو
720 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه مورخ 15/09/1388 مصادف با عید سعید غدیرخم پیوندمان در آسمان بسته شد .

مراسم عقدکنان آرزو و محمدجواد

سه شنبه مورخ 20/02/1390 مراسم عروسیمون بود . روز بعد از عروسیمون برای ماه عسل عازم زیارت قبر رسول الله شدیم .

در این سفرم از خدا خواستم که یه پسر سالم و صالح به ما عطا کنه . به یمن ورودش در سالهای آتی چند دست لباس پسرانه خریدم و در همه اماکن از جمله حرم رسول الله و خانه خدا متبرک کردم . 

 پسر عزیزم آقا کیاراد سه شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 11:20 با وزن 3300 و قد 52 سانتیمتر توسط دکتر یلدا پورحسن در بیمارستان امام علی (ع) به دنیا آمد .

فرشته آسمانیم ، زمینی شدنت مبارک  

نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!

نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدایت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!

آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!

... از اولین نگاه تو رسیدم به آسمانها !

تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !

و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است .

پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !

آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در وجودت !

تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!

تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !

حالا من مادرم و تو فرشته من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !

و میدانم زندگی مان عاشقانه تر خواهد گذشت ، هم امروز و هم فرداهایی که خواهند رسید!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آروین (مریم)
22 فروردین 92 10:16
عزیزم ، تولدت مبارک
عمه فاطمه
22 فروردین 92 13:21
الهی عمه قربون معصومیتت بره تولدت مبارم عزیز دلم
بي هنر
6 خرداد 92 22:21
قشنگ ترین حس زمانیست که یه اتفاق خوب برات میفته و مطمئنی که اون اتفاق خوب یه پاداش از طرف خدا برای تو بوده
.
.
.
تبريك به قلب با تقواي بابا و مامان پادشاه جوانمرد.......
دقیقا حس قشنگی بود وقتی که اولینمرتبه چشمم به پسرم افتاد . حاضر نیستم با دنیا عوضش کنم .

مامان طاها
19 تیر 92 17:11
وااااااااااااااااااااااااای عزییییییییییییییزم
چقدر نازه. ماشالله. خدا براتون حظش کنه . قدمش مبارکتون باشه.
من مکه رفتم به عشق دختر همش لباس دخترونه گرفتم ولی بعدش ضدحال خوردم اساسی و لباسها موند رو دستم

مرسي خانومي.خداهمه ي بچه هاروحفظ كنه.من هيچوقت فكردخترنبودم ازاونجايي كه داداش نداشتم عاشق پسربودم.دلمم ميگفت بچه اولم پسره واسه همين لباس پسرونه گرفتم.ايشاا...خدادخترم قسمتتون كنه