بابائی رفته بود خونه مامان جونی ، آروین (پسر عمه مریم) هم باهاش اومده بود . آروین پسر شیطون و شلوغیه ، اما فعلا تنهاست ، سال آینده منم شریک بازیها و شیطونکی هاش میشم ...... بگو ایشالاه .... ...
مگه چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟ آهان میخوای بگی چه پسر نازی !!!!!!! اشکال نداره ،فقط ماشاالله رو هم بگو هیییییییییس ،کیاراد خوابه !!!!!! یعنی با این مدل مو ،به من زن میدن ؟؟؟؟؟؟؟ بابا بی خیال زن خواب رو بچسب مامانم منو میزاره تو ننو منم طناب جغجغه رو میکشم ،صداشو درمیارم لباسهای ست شده منو حال میکنین . رنگین کمون که میگن ،منم !!!!! ...
یه روز ظهر ، بابائی بعد از صرف نهار ، خوابیده بود ، منم خوابم اومده بود و مامانی منو گذاشت رو دستای بابائی . بابائی اینجا ابراز احساسات کردند و دستشون رو انداختند روی من منم ابراز احساسات کردم و براش زبون درآوردم از اونجائی که فقط با گردوندن باید خواب برم ، بابائی رو بیدار کردم و منو رو شونه هاش گذاشت و اینقدر منو گردوند تا منم خواب رفتم ...... اینجا احساس میکنم عکسم خیلی هنری و رمانتیک افتاده ، راستی روگوشی هامو حال میکنین ؟؟؟؟؟؟؟؟ ماشاالله به خودم ...
عکس العمل های من در مقابل حرفهای مامانی عکس العمل های من در مقابل حرفهای بابائی حالا با توجه به عکس العملهای من حدس بزنیند که مامانم چی بهم میگه ،بابام چی میگه ؟؟؟؟؟ ...
امروز میخوام با هم تمرین ایروبیک داشته باشیم . فقط به دستای من نگاه کنین و بعد از آن فقط و فقط با جدیت تمام ممارست کنین . کمتر از من که نیستین ........ من هر روز تمرین میکنم ،چند وقت دیگه مدال هام نشونتون میدم ....... البته آموزش خصوصی هم داریم ...... در خدمت باشیم .... در نهایت بعد از کلی تمرین ، چرت میزنیم تا بخوابیم . راستی تا خوابم نبرده ،کلاس چطور بود ؟؟؟؟؟؟ ...