شاهزاده ام کیارادشاهزاده ام کیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره

شاهزاده خونه ما

يك روز تعطيل...

1392/4/28 12:24
نویسنده : مامان آرزو
351 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح كه از خواب پاشدم عمه مريم زنگ زد كه باهاشون بريم روستاشون.ولي متاسفانه نشد بريم!چون خاله حكيمه ديشب بابچه هاش(راحيل و رهام)اومدن اينجاموندن.چون شوهرش بخاطر مريضيه باباش ديشبو تو بيمارستان بودن.رهام كه ساعت5سحرخيزپا شده بود و اومده بود بالاي سر تو و همش صدات ميكرد داداششي...داداششي!من بيدار شدموگرفتمش يه خرده بوسيدمشو گفتم آروم باش داداشي آخ شده لالا كرده.باز رفتي سراغشو اينقده گفتي داداشي كه بيدار شد.همچين ذوق ميزدي كه بيدار شده خدا ميدونه.بعد چندتا عكس گرفتيم...

اينجا گفتم رهام ژست بگير!

بعد خاله تو رو گذاشت رو دوش رهام.رهام هم اول خوشحال شدو ميخنديد.

بعد مثل اينكه رهام خسته شد گفت آخ ماما...بعد يدفعه خودشو كشيد كنار كه تو ميخواستي بيفتي كه

خاله سريع تورو گرفت!

الهي من قربون تو رهام جيگري برم كه اينقد نازه.بخدا اندازه ي تو دوستش دارم پسرم.اميدوارم بزرگ شدين براي هم دوستاي خوبي باشين!

اينم يه عكس از روهام...

اينم آدرس وبلاگ رهام جونroham-love.niniweblog.com

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان رضا
30 تیر 92 2:07
ماشالله
هردوشون ماهن


ممنون عزيزم.خوشحاليم كه بهمون سر زدين.
مامان آروین (مریم)
30 تیر 92 6:53
آرزوجون جاتون خیلی خالی بود همش میگفتم کاش اومده بودین ....
از طرف من کیارادجونی رو ببوس


ممنون مريم جون خيلي دوست داشتيم بيايم كه قسمت نبود.خيلي وقته روستاتون نيومديم.ايشا...يه دفعه ديگه.از طرف منم آروين جيگرو ببوسين@