کیاراد پسر خوبی شده!
سلام به پسر نازم این دفعه با خوشحالی اومدم برات بنویسم از اون روز که قصد کردم از گهواره بگیرمت،رفتیم خونه عزیز جون ٢ روزم اونجا موندیم،خدارو شکر اصلا اذیت نکردی!موقع خوابتم شیر میخوردیو خواب میرفتی!برای همه مون تعجب آور بود که بدون گهواره خواب میرفتی و بهونه نمیگرفتیبعد تو خونه که اومدیم،تا میتونستم بدون گهواره خوابت میکردم دیگه اگه خیلی بهونه میاوردیو گریه میکردیو خواب نمیرفتی میذاشتمت تو گهواره تا١٠ میشمردم خواب میرفتی بلاگفتم کم کم ترکت بدم یدفعه شاید برات سخت باشه و اذیت بشی عزیز دلمیه روز در میون اگه گریه کنی یه نیم ساعتی میذارمت تو گهواره، تا آخر هفتهبعد اون اگه خدا بخواد،دیگه کلا گهوارتو جمع میکنم!راستی الان دیگه خدارو شکر اصلا با هیشکی غریبی نمیکنیو همگی به خصوص خاله ها وعمه ها و عزیزو مامان بزرگی خیلی خوشحالنهمین که میبیننت باهات حرف میزننو بازی میکنن تو هم فقط خنده تحویلشون میدیو خودتو عزیزو شیرین میکنیراستی چند روز پیش اومدم کمد لباستو به هم ریختم !چون الان دیگه خیلی لباسات اندازت نیست و لباسایی که خیلیی تابستونیو بی آستین بودن همه رو جمع کردم یه کم کمدت خلوت تر بشه آخه خیلیی شلوغ شده بود!بعد لباسای آستین بلند که برای پاییز گرفته بودمو برداشتم که دیگه بیرون خواستیم بریم اونارو بپوشم بلکه کمتر سرما بخوری! چند روز پیش هم با بابایی رفتیم پارک یه کم گشتیم.بابایی که بچه های در حال بازی رو میدید،میگفت کاش کیا هم الان بزرگ بود و میبردیمش بازی میکردگفتم عجله نکن تابستون سال آینده دیگه بزرگ شده و هروز باید بیاریش بازی کنه.بعد چند تا عکسم ازت گرفتیم!
اینجا تو بغلم خواب رفتی منم برای اولین بار گذاشتمت تو تخت خودت،٢_٣ساعتی خوابیدی!
اینم عکسای تو پارک!
اینم عکسایی که این چند روزا ازت گرفتم!