روزهای پایان1سالگی
سلام به گلم،دیگه داری روزای آخر12ماهگیتوسپری میکنی وداری 1ساله میشی.فقط3روز دیگه مونده تاتولدت،باورش برام سخته که پسرکوچولوی من الان نزدیکه1سالش شده!واقعا چه زودگذشت،1ساله که من مادرشدم 1ساله توهمه ی زندگیم شدی!گرچه این1سال هم سختی داشت هم شیرینی،اما شیرینیش بیشتربود،سختیش همون 4.5ماه اولی بود چون بچه اولم بودیومنم زیادتو بچه داری مهارت نداشتم وسختی هاشودرک نمیکردم،اماخداروشکربابایی همیشه بهم کمک میکرد واگه اون نبودواقعا سخت بود!چون توهم تا4ماه خیلی گریه میکردی ومنم تنها نمیتونستم ازعهده ات بربیام.خداروشکرگذشت واین سختی هاهم تموم شدو منم خداروشکرمیکنم بابت وجودبابایی توزندگیمون.ایشاا...سایه اش همیشه روسرمون باشه.الانم که 1ساله شدی بازم برای بزرگ کردنت وتربیتت یه سختی هایی هست اما میشه تحمل کرد!من حاضرم همه ی سختیاروتحمل کنم فقط توپیشم باشی دیگه هیچی برام سخت نیست گل مامان.بگم برات عزیزم که1سال گذشت وهنوزم خبری ازدندونات نیست ودریغ ازیه دندون.خیلی اذیتی همش دنبال یه چیز میگردی بکشی رودندونات.بخصوص چیزای محکم.خیلی هم ضعیف ولاغرشدی.عیددیدنی هرجامیرفتیم همه تعجب میکردنو میگفتن خیــــلی ضعیف شدی.هم بخاطردندوناته هم اینکه تحرکت خیلی زیاده واصلا یه لحظه هم نمیشینی.هنوز راه نمیری فقط 3.4دقیقه ای میتونی روپاهات وایسی.خودتم اینقده ذوق میزنی که خدامیدونه.2هفته ای هم هست خودت دست میزنی وازته دل ذوق میزنی.مخصوصااگه صدای آهنگ بشنوی!الان دیگه همه رومیشناسیو اسم هرکیوکه بگم کجاست؟بهش نگاه میکنی ومیخندی.چندتا حرف جدیدم یادگرفتی!به عزیزمیگی:ع ایز،به عمه نرگس میگی:ن (بافتحه) نس،علی:عیی.چندروزیه به همه میگی عیی.حتی منوبابایی.هرچی ازت بپرسم میگی نـه!فکرکنم زود به حرف بیای.خداروشکرمهمون داری هم کردمو همه چیزخوب بود!عیددیدنی هامونم تموم شدن.روزسیزده بدر هم چون هواخیلی سردوبادوبارونی بودبخاطرتو مجبورشدیم خونه بمونیم.چون خواب رفتنت هم خیلی بده ونیازبه جاومکانی ساکت داره،میدونستیم اذیت میشی وماروهم اذیت میکنی واسه همین جایی نرفتیم،اما شبش مهمون عمه مریم بودیم.این چندروزم سخت مشغول کارای تولدتم،شبا تا ساعت1الی2بیدارمو فقط به عشق تو این کارارومیکنم.میخوام یه تولدخوب برات بگیرم عزیزدلم.ایشاا...که همه چی خوب بشه.ازفرداهم بایدمهمونامو دعوت کنم،خیلی استرس دارم.ازالانم بگم دوستای وبلاگی عزیزم همه تون دعوتین وباعث افتخاره اگه شماهم تشریف داشتین.فقط3روزه دیگه مونده تاتولدت...
کیارادتااین لحظه11ماه و 26روزو23ساعت و41دقیقه و33ثانیه سن دارد...