16ماهگیت مبارک...
سلام عزیزدلم،پسرنازم،16ماهگیت مبارک باشه گلم،ایشاا...16سالگیتوهم جشن بگیرم،یه هفته ای هست خیلی مریضی،اصلا حالت خوب نیست،سرماخوردی،آبریزش بینس داری همش،اسهالت خوب نمیشه،دکترم بردیمت بهت داروداد،امااثری نداشتن،خیلی ضعیف شدی،200گرم کمترشدی ازیک ماه پیش،غذاخوردنت خوبه امااصلارو نمیای،البته تحرکتم واقعازیاده واصلا روزمین بندنمیشی،این دوهفته ای که گذشت اصلاحالوروزخوبی نداشتیم،منم سرماخوردم،هرروزم دندون درد بودم،به توهم بایدمیرسیدم،خیلی سخا بود،حالاکاش خوب میشدی دلم خوش بود!درضمن دوتاعروسی هم داشتیم،یکیش پسردایی بابا یکیشم یکی ازاقوام،خوب بودن،اماتوکه توهمه ی عروسیایی که رفتیم اولش اینقده بهونه میآوردی تابه سختی اونجاخوابت میکردم،اصلا تاحالانشده یه شبی روبگذرونیم که توازسرشب تاآخرشب بیدارباشی وغرنزنی،کلاشبااصلانمیتونی بیداربمونی،نمیدونم چرا؟حتی اگه عصرشم زیادخوابیده باشی!به بابایی خیلی وابسته ای،خونه که باشه همش دنبالشی ومیخای همش کنارت باشه،هروقتم بخوادبره سرکاربایدچه نقشه هابریزیم تاتونفهمی،اکثروقتاهم متوجه میشی وتانیم ساعت فقط گریه میکنی،بس که بهت محبت میکنه ودوست داره،تاحالاهیچ جاندیدم پدری تااین حدبه بچش ابرازعلاقه کنه،
همش بهت میگه کیاتوجون منی،عمر منی،نفس منی،همه زندگیمی،جوری ایناروبهت میگه که گاهی من حسودیم میشه،خیلییییییییییی دوست داره،خیلییییی براش عزیزی،ازشرکت که بیادبااینکه خیلی خسته است قبل اینکه لباساشودربیاره اول میادیه عالمه باهات بازی میکنه وقربون صدقت میره،اگه گریه کنی خیلیییی عصبی میشه،بهت میگه کیا هیچوقت جلومن اشک نریز بابا،بدون بابات همه چیزش توشدی،توهم بزرگ شدی همیشه دوسش داشته باش،هواشوداشته باش،پشتش باش،تنهاش نزار،تابتونی یه ذره ازدوست داشتنشوجبران کنی.....