شاهزاده ام کیارادشاهزاده ام کیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره

شاهزاده خونه ما

میخوام فقط از تو بگم..........

1392/6/2 13:03
نویسنده : مامان آرزو
591 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم الان که مسیر4-5ماهگیو طی میکنی،دیگه از حالت نوزادی بیرون اومدی و ماشاا...روز به روز داری بزرگتر و خوردنی تر میشی عشقم.تشویقخوشمزهالان دیگه خیلیی هال میده باهات بازی کنیم!منو بابایی که نوبتی باهات بازی میکنیم توهم از خداته یکی باهات حرف بزنه وبازی کنه که تو هم از اون خنده های قشنگت تحویلش بدی.چندروزه باز سرما خوردی گلم2هفته نیست خوب شده بودی،بازم سرماخوردی.خیلی حساسی یه کم بادبهت بخوره سرما میخوری.خیلی برات ناراحتم!تو تابستون گرم همش سرماخورده بودی دیگه زمستون تکلیفت معلومه.ناراحتافسوسراستی تازگیا آواز خونم شدی.همینجور باخودت میخونی و صدا میدی.بخصوص زمانی که دارم برات لالایی میخونمو خواب میری!خواب

امروز اومدم فقط از تو بگم گلم منظورم خصوصیات ظاهریته.شاید در آینده بخونی برات جالب باشه.یعنی ازسرتاپاهاتو برات توضیح میدم که بعدهابدونی تواین دوران چه شکلی بودی و چه خصوصیاتی داشتی.الان هنوز مشخص نمیشه شبیه من میشی یابابایی.اکثریت میگن مثل بابایی هستی حالا تا آینده قراره خیلییی فرق کنی خدامیدونه بعدها چه شکلی بشی پسرم.خیال باطلمژهازموهات شروع میکنم گلم.به دنیا که اومدی خیلی موهای بلندومشکی داشتی همه تعجب میکردن!تعجبچون بعضی بچه ها تا چندماهگی اصلا مو ندارن.اما تو موهات خیلی بلند بودن والان که٤ماهته تاحالابابایی٢بارکوتاهشون کرده تازه الانم خیلی بلند شدن بایدکوتاهشون کنیم.ماشاا...رشدشون هم خوبه ولی زیاد پرنیستن.به دنیاکه اومدی موهات مشکی بودن امابه مرور زمان دارن خرمایی میشن.

تازه موهاتو فشن هم میزنم!

پیشونیت هم مثل منو بابایی بلنده.ابروهاتم ازهمون روز اول بلندومشکی وخیلی کشیده ان.به نظرم ابروهات شبیه عمومحمدعلی هستن.صافوپروکشیده.چشاتم تقریبادرشته ورنگشونم روزای اول ماشی بودهمه میگفتن مثل چشای من سبز میشن اماالان خاکستری شدن.مژه هاتم بلندوکمی برگشته ان ولی زیادمشکی نیستن.پشت چشم سمت راستت یه ماه گیرداری.اولا فکرمیکردیم تو اتاق عمل ضربه خوردی بابایی هم از دست پرستارها کلی عصبانی بود که چرا مواظبت نبودن ولی بعداکه دیدیم موندنیه ونمیره فهمیدیم ماهگیره.چشمکلبخند

بینیت هم به نظرم بیشترشبیه بینی باباییه.دوسش دارم.قلبلبات اصلا معلوم نمیشه چه جورین؟تعجبوقتی آرومو سرحالی همچین کوچیکوغنچه اند ولی وقتی عصبی میشی میخوای گریه کنی لبات بزرگوبدحالت میشن.معلوم نمیشه اصلش کدوماست.سوالحالا ایشاا...بزرگتر بشی مشخص میشه.چونه توهم دوست دارم خوش فرمو قشنگه.چون به خودم رفته.از خود راضیچشمکلپاتم هم کم کم دارن تپل میشن کیف میده واسه بوسیدن.ماچماچخندیدنتو خیلیی خیلی دوست دارم.وقتی میخندی میخوام بخورمت!لبخندخوشمزهماچ

گوشاتم کوچیکو نازن.قلبپوست صورتو بدنتم ماشاا...خیلی خوبه،سفیدولطیف.راستی پسرم دستوپاهاتوخیلیی دوست دارم تپلوسفیده.به جای صورتت بیشتراونجاهارومیبوسم.ماچ

همیشه انگشتای پاهاتو این حالتی میکنی،نمیدونم چرا؟؟

انگشتاتم خیلی زودبلندمیشن تعجببخصوص انگشتای دستت وبه سختی بایدکوتاهشون کنم ناراحتچون اصلانمیذاری دستاتومیبندیو محکم میکنی که زور بابایی هم بهت نمیرسه.چشمکهمیشه موقع ناخون گرفتن بایدیه خرده گریه کنی.ناراحتگریهمجبورم کارمو انجام بدم آخه اگه کوتاه نکنم همش صورتت زخمیه.شیطاندیگه فکر نکنم چیزی مونده باشه.فعلا و در حال حاضر که٤ ماهو١٢روز داری شکل و ظاهرت اینجوریه.مطمئنم درآینده همه ی اینا تغییر مختصری میکنند.شایدم بیشتر از اونی که فکر کنیم تغییر کنی عزیزم.اینا اصلا برای مامانی مهم نیست گلم.چه زشت باشی چه زیبا،چه سیاه باشی یا سفید،چاق باشی یا لاغرو.........هیچکدوم برای منو بابایی اصلا مهم نیست.تنها چیزی که برامون مهمه سلامتی توست.تنها آرزوم اینه که سالیان سال در کنار تو و بابایی سالم و شاد زندگی کنیم!!!!!همینوبس...

شاید این پست جز خودت برای هیچ خواننده ای جالب نباشه!برات نوشتم گفتم شاید در آینده بخونیشون خوشت بیاد و برات جالب باشن...

راستی دیروز اومدم ازت عکس بگیرم.تو٥دقیقه چند تا عکس ازت گرفتم.ببین صورتت به چند شکل دراومد!

الهی من فدای خنده و گریه و اصلا فدای سر تا پای تو بشم عشششششقمممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (32)

بي هنر
2 شهریور 92 22:21



مرسییییییییییی
زهرا-مامان رضا
2 شهریور 92 22:49
قربون اون دست و پاهای بلوریت بره خاله


خدا نکنه!!مرسی خاله جون مهربونم.
مامان آروین (مریم)
3 شهریور 92 7:33
الهی عمه قربون تک تک اعضای بدنت مخصوصا چشات بره


فدات عمه جون...خدا نکنه!
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:08
بی هنر جونم گویا اینجا زیاد مییان عرض سلام و ارادت و شرمنده که کامنتای دیروزشون خود بخود حذف شدن شرمنده گلم بازم بیا
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:09
آرزو جون نگران سرماخوردگی کیاراد جون نباش گلم،بچه ها چون بدنشون ضعیفه تند تند سرما میخورن طبیعیه ماهان منم کوچولو بود همش سرما میخورد ایشالله بزرگ شه دیگه خبری از سرماخوردگی نیست


ممنون که دلداریم دادین.پس ایشاا...هرچی زودتر بزرگ بشه!!چون بچه ها که مریض باشن آدم دق میکنه....
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:10
قربون پسملی که به مامانش صدا میده و هم آواز لالاییهاش میشه


ممنون خاله جونم.آره عزیزم همکاری میکنه باهام!
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:10
آرزویی چه عکسهای هنری از کیاراد جون گرفتی ،فقط شعر منو کم داری بیا وبم ببین


مرسییی گلم.جدا؟؟باشه حتما میام میبینم.
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 11:53
آره خاله به جون خودش ،الان میخواد پاچه خواری کنه و عشوه بده اجازه بدم تو خونه باباییم بمونه،،کورررررررررررر خونده..
...((ماهان))

آرزو جونم مرسی از محبتت خانوم ((آیسان))


آخی...بمیرم برا مامانت!این همه زحمت کشید رو مغزش فشار آورد یه شعر واسه شما گفت که تبعیدش نکنی که اونم به دردش نخورد!!!
خواهش عزیزم...محبت از شماست.
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 11:55
نه بابا این پسملی من یه نامرد کوچولوی تمام عیار دیشب کلی بهش شعر گفتم و بوسش کردم و بغلش کردم که بخوابونمش ،جیغ و داد میزنه بابا کمک بابا تو بیا پیشم مامانو نمیخوام،تازه اگه روحیه داشتم شعر بهترشم میگفتم


ای بابا.بچه های این دوره زمونه که وفا ندارن!این همه واسشون بپز،بشور،بساب،بیار،ببرو.....آخرم باباشونو میخوان!آخ چقده ما مادرا بدبختیم...
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 12:08
ای جونم ،این شعر که قابل شما و کیاراد جونمو نداره...شمام یه ذره فک کنین حتمی حسش سراغتون مییاد..


مرسییی مامانی مهربون.حالا سعی خودمو میکنم!
مسیحا
3 شهریور 92 12:19
ممنون که به وب من سر زدین ، کیاراد جون خیلی نازه خدا حفظش کنه ، اگه دوست داشتین منو با عنوان دنیای مسیحا لینک کنین و بگین با چه عنوانی با افتخار لینکتون کنم


خواش میکنم مامانی.نازی از پسر شماست!خدا مسیحای عزیزم حفظ کنه.چشم حتما.کیاراد شاهزاده ی خونه ی ما_خوشحالیم یه دوست جدید داریم.
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 12:30
آرزو جونم چی رو نخواستین، شرمنده متوجه نشدم


خواهش میکنم.گذاشتن شکلک هارو!
مامان مبينا
3 شهریور 92 15:01
عزييييييييييييزم چه قشنگ توصيفش كردي ماماني. خيي هم جالب بود


ممنون از محبتت،نظر لطفتونه!
مامان مبينا
3 شهریور 92 15:03
ايشالا روز به روز بزرگترو خوشتيپ تر ميشه


ایشاا..._ممنون مامانیه گل!
مامان مبينا
3 شهریور 92 15:05
ماماني خيلي حساس نباش . منكه اوايل خيلي طلارو مي پوشوندم هميشه مريض بود ولي كم كم دستم اومد چكار كنم . مواظبش باش . آنتي بيوتيك به مرور زمان مقاومت مياره و اصلا استفاده زيادش خوب نيست


ممنون ازت عزیزم.چشم،چون گلوش خیلی چرکی بود دکتر هم آنتی بیوتیک خیلی قوی بهش داد،مجبورم بهش بدم تا خوب شه.
آزاده
3 شهریور 92 16:52
ای جانم.موهاشو ببین


مرسیییییی آره مامانی موهاش خیلی رشد دارن وخوش حالتن.
مامان مهرزاد جان
3 شهریور 92 17:11
ماشاله چه ماهه خدا براتون نگهش داره
هزار تا بوس و هزار تا بغل


مرسی لطف کردین که بهمون سر زدین!
بی هنر
3 شهریور 92 19:45
ننه ماهان مگه من ایمیل نذاشتم! چرا اینجا میای گرد و خاک بپا میکنی خانووووووم! امری داشتین بیا سر خودم خراب شو حضرت والا اینجا مختص شاه کوچولوی دوست دانشتنیه. bihonar_08@yahoo.com
بی هنر
3 شهریور 92 19:47
کیاراد خان باهات گپ دارم اما وقت ندارم گلم بوس بوث بوص

تنوع از ما، انتخاب از شما آقا کیا


آخه چه حرفی؟چه گپی؟من چی میفهمم؟حالا وقت کردی بیا بگو مامانم یه جوری حالیم میکنه!!
مامان پندار
6 شهریور 92 0:53
وااااااای ... اینطوری که تو تعریف کردی قند توی دلم آب شد بیام بخورمش که
منم عاشق دست و پای پندارم و همیشه می خورمشون
از طرفم ببوس این عروسک پیشونی بلند رو .. ماشالله


مرسیییییییییییی عزیزم.قابل شمارو نداره.چشم حتما
بی هنر
7 شهریور 92 11:57
نمیدین بچه قاقا لی لی بخوره.... خب اونم میره سرما میخوره


شما هم گیر دادین به قاقالی ها...هر چی بچه ام میخواد یادش بره شما باز یادش بندازین!ایییییییییییییییشششششششششش
بی هنر
7 شهریور 92 11:58
هههههه خخخخخخ خخخخخ خخخخخخخ انگار کیاراد هم میخواد یاد بگیره مامانی رو خوا بکنه


نخیر.......کیاراد یاد نداره،مگه اینکه شمایادش بدین!
بی هنر
7 شهریور 92 12:04
الف میگم ابروت کمونه ای کمون ابروی من
ب میگم بالات بلنده ای گل خوشبوی من
ت تورا میخوام عزیزم تا برام تاتی کنی
ث ثواب است گر لباتو با لبام قاطی کنی
جیم جوابم را ندادی ، چ چرا
ح حامی خواستم خودم میخوام تو را
دال دلم پیش دلت باشد گرو
ذال ذلیلت گشتم از پیشم مرو
دال و ذال و ر روسری قشنگ داری
ز و ز و ز ز حال من خبر داری
سین میخوام بگم سمن بری سمن بری
شین میخوام بگم شیرین لبی و شکری
صاد و ضاد و طین و ظین و عین و غین و ف و قاف و کاف و گاف و لام و میم
لم بده برام رو صندلی رو صندلی
نون نگات کنم چرا که خیلی خوشگلی
ی یواش بیا بخون برام الف ب رو
دیدی که برات الفو خوندم تا ی رو


خیلییی ممنون از شعر زیبای الفباییتون!!بزرگ شه براش میخونمش!
بی هنر
7 شهریور 92 12:05
یکیییییییییییییییییییی بره به مامان ماهان خبر بده بیاد اینجا شعر رو نظر بندازه بکفه!!!!!( اصلنی تابلو نیست که من نسرودمی!)


غیر شما کی واسه ماوقت میذاره؟؟پس زحمتشو بکشیدبهشون خبر بدین بیان!!
بی هنر
7 شهریور 92 12:12
آآآآآآآیییی با تو ام شازده فشن.....
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم


چششششمممم...شما هم مواظب خودت باش باد نبرتت!!از طرف شاهزاده
بی هنر
7 شهریور 92 16:42
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه تو دوردست امیدی و پای من خسته ست. همه وجود تو مهر است و جان من محروم چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.......... انگاری ماه و شاهزاده کوچولو دعواشون شده!!!
بی هنر
7 شهریور 92 16:49
جنگ بین ماه و شاهزاده جون بالا گرفت! ماه با اینکه اون بالا بالا میپره و کلی اییییییش فییییششش میاد برا خودش از وقتی کیاراد کوچولو پیداش شده حسودیش شد و د بزن البت کم هم نخورد....
.
.
.
.
اما فقط یه بادمجون زیر چشم کیاراد خان جا گذاشت

مرسی شما خیلییی به شاهزاده ی ما لطف دارین.ایشاا...بزرگ شه جبران کنه براتون!!
بی هنر
7 شهریور 92 16:58
یهویی اومد...پ تقدیم به لبای نازت:
از کیاراد، دوستم میگم امسال خیلی کوچولوعه
اندازه یه بند انگشت
اما دوست داشتنی
لب هاش سرخ وآب دار... نونوار کرده رژ زده...
و این باعث میشه تقاضاهاش بیشتر به چشم بیاد
تمناهای نگاهش
تمام روز بدون خستگی مدام گوشه گوشه گهواره اش رو سر زد تا راه نجات رو پیدا کنه
با خودش غرغر کرد و نفرین و التماس با فریب لبخندش.....حالا میخوام واسه روروئکش یه پنجره بذارم، تا دیگه انقد غمگین به راه رفتن چشم ندوزه



واقعابااین همه استعدادزشته اسم شمابی هنر باشه!!ای هنرمندددددددددددددد...............
بی هنر
11 شهریور 92 9:48
میگم کیاااااااااااااااجون پاشو بیا با هم بخوریم!!! باور کن تمیچسبه تنهایی خوردن! آخه حیفه که ازین هندونه هایی که مامانت برام میذاره نخوری
نه بابا همون بی هنریم که بعضی از دوستان وبلاگی حتی کامنت های بنده رو تایید نمیکنن!!!!!! شما لطف دارین ننه آرزو خانم


چه خوردنی؟؟چه هندونه ای؟؟نه بابا از این حرفا نیست،،،،،،راستی میگن هندونه هم گرون شده،گیرنمیاد!هه هه هه...پس بچه منو بیخودی هوایی نکن!
بی هنر
11 شهریور 92 9:56
آن
چشمانت
قاتل بالفطره اند!


ممنونم.نظر لطفتونه!
الی مامی آراد
11 شهریور 92 11:29
ماشالله خدا حفظش کنه چقدر نازه وب قشنگی دارین تبریک میگم بهتون


مرسی عزیزم نظر لطفتونه!ممنون از محبتتون...