شاهزاده ام کیارادشاهزاده ام کیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 21 روز سن داره

شاهزاده خونه ما

یه پست پر ماجرا...

1392/8/20 21:07
نویسنده : مامان آرزو
401 بازدید
اشتراک گذاری

١٠٠سلام به پسر مامان،عشق زندگیه مامان،امیدو همه ی هستیه مامان.خیــــــلی حرف برای گفتن دارم گلم نمیدونم چی بگم از کجا بگم!ماه محرمم شروع شده عزیزم،٧روزه که از این ماه عزا میگذره،وتو برای اولین بار تو زندگیت این ماه رو میبینی وتجربه میکنی!امیدوارم وقتی بزرگم شدی ازاین ماه استفاده کنیو واسه امام حسین عزا نگه داری گلم.این هفته هم که گذشت اتفاقای زیادی برامون رخ داد.٢روز پیش از ماه محرم رفتیم کرمان عقد یکی از اقوام بابایی.زیاد اونجا نبودیم چون تا رسیدیم دیگه آخرای مراسم بود!امـــــــا...

امـــا،تو همین وقت کمم که اونجا بودیم یه اتفاق بد برات افتاد متاسفانه که نزدیک بود سکته کنم.از اونجایی که الان ماشاا...میتونی قشنگ بشینی بس که تکون میخوردی تو بغلم،گذاشتمت رومیز جلومون که بشینی،یه جغجغه هم دادم دستت باهاش بازی میکردی.منم قشنگ حواسم بهت بود که نیفتی.داشتم باعمه فاطمه حرف میزدم که فقط یک ثانیه نگاهم به عمه فاطمه بودکه ازشون چیزی بپرسم برگشتم دیدم رومیز نیستی.نگاهم افتاد به کف پات که در حال افتادن از رو میز بااون ارتفاع بودی!وااااااای خــــــــــــــدایــــــــا چه لحظه ای بود برام که نمیدونی گلم.اوهنفهمیدم با چه سرعت عملی پریدم پاتو که فقط همون ازت معلوم بود رو گرفتمو کشیدمت بالا.خدایـــــــاخیـــــــــــلی بد بود.وقتی گرفتمت تو بغلم خدامیدونه چه حالی داشتم.قلبم جای خودش نبود دیگه.آخخیلی بدبودتوهم یه خرده گریه کردی دیگه تو بغلم گرفتمت آروم شدی.خدای نکرده اگه افتاده بودی من میمردم دیگه.افسوسمنو ببخش مامان شایدکوتاهی ازمن بوده دیگه هیچوقت این کارونمیکنم.خداروصدمرتبه شکربخیـــــرگذشت.روز اول محرمم خونه ی مامان بزرگی بودیمو واسه آقاجون عاشوری میپختیم.تو اونجا خواب رفتی خوابمنو بابایی هم رفتیم واسه چندتا اقوام عاشوری ببریم.رب ساعت بعدش مامان بزرگی زنگ زد که کیاراد بیدار شده وفقط گریه میکنه وبه هیچ نحوی آروم نمیشه!ماهم عجله ای اومدیم خونه ی مامان بزرگی.وقتی تورو تو بغل مامان بزرگی در حال گریه کردن دیدم سریع پریم طرفت وبغلت کردمو قربون صدقه ات رفتم.قلبخدامیدونه همون لحظه سریع صدات قطع شدوآروم شدی.واسه همه تعجب آور بود که این بچه چقد باهوشو مادری شده.تعجبوقتی فقط تو بغل من آروم میشی نمیدونی چه کیفی میکنم جیگرم.انگاری همه ی دنیارو بهم میدن.الان دیگه از ته دل مادر بودن رو حس میکنمو میتونم باجرات بگم قشنگترین عشق وحس تو دنیاست این مــــــــادر بودن....

مامان بزرگی گفت که از لحظه ای که رفتین بیدار شده و همین که شمارو ندیده زده زیر گریه وهیچ جورم آروم نشده.گریهنمیدونم چرااینقده به خودم وابسته شدی.اصلا یه لحظه هم نمیتونم از خودم جدات کنم واین هم برای من سخته هم تو گلم...روز جمعه4محرم هم که مراسم شیرخوارخوارگان بود.ازروز قبلش برات لباس تهیه کردم که تنت کنم اما جمعه مراسم ختم یکی از آشناهای مامان بزرگ بود.ما رفتیم که زود برگردیم به مراسم حضرت علی اصغربرسیم امــــــاتارسیدم آخرای مراسم بود دیگه تموم شده بود متاسفانه.ناراحتخیـــــلی ناراحت شدم که نتونستو توروببرم.اما لباس تنت کردیمو ازت عکس گرفتیم.

اینم عکسای نازت.

از اونجایی که کلا خیـــــــلی از لباس در آوردن یا لباس تنت کردن بدت میاد وبا پوشیدن اینها هم یه کمی اذیت میشدی منم کم کم تنت میکردم تا اذیت نشی وگریه نکنی که از همه ی مراحل عکس گرفتم.2تااز عروسکاتم گذاشتم جلوت که سرگرم باشی وهیچی نگی!

ودر آخرررر......

ایشاا...همیشه در پناه حضرت علی اصغر (ع)حفظ بشی.

روز5محرم هم که مراسم علم بند بود ویادآور یه خاطره ی شیرین وفراموش نشدنی...پارسال روز علم بندکه بود من18هفته و2روز باردار بودم.میخواستم برم مراسم علم بندکه بارون شدیدی گرفتو بابایی هم چون باردار بودم نذاشت برم.امـــــا گفت میبرمت یه جای بهتر.زنگ زد به دکتر سونو گرافی ویه نوبت گرفت که برای چک کردن تو بریم واگر جنسیتش هم مشخص بشه بهمون بگه.منم خوشحال بودمو اما یه کم استرسم داشتم که دکتر بگه بچه ام دختره.استرساما بااین حال میگفتم شایدهنوز جنسیتش معلوم نشه.به هر حال باعمه نرگس رفتیم مطب دکتر وبابایی رونذاشتم بیاد خواستم سورپرایزش کنم.دیگه خونه ی مامان بزرگی موند تامابرگردیم.وقتی پیش دکتر رفتم معاینم کرد وگفت بچه ات سالمه ویه پسره.واااااااای داشتم دیونه میشدم اصلا باورم نمیشد.تعجببه دکترگفتم مطمئنید که پسره؟اشتباه نمیکنید؟خیـــــلی بهش برخوردوگفت نه خانوم یه چیز میبینمو سرم میشه که میگم پسره.ویه عکسم باز ازتو بهم داد که تو پست خاطرات بارداری برات میذارم گلم.دیگه خیالم راحت شدو باخوشحالی رفتیم خونه مامان بزرگی وبه بابایی وآقاجون که خدارحمتش کنه گفتم بچه ام  پسره.همه خیلی خوشحال شدن بخصوص آقاجون امــــابابایی همش فکرمیکرد تو دخترباشی.جاخورده بود.چون عاشق دختره نه اینکه پسردوست نداشته باشه،اما دخترم خیلی دوست داره وهمیشه میگفت بچه دختره منم میگفتم پسره.حالا خدا قسمت کرد چندسال دیگه یه دخترم واسه اون میارم دلش نشکنه.نیشخندچشمکخلاصه علم بند پارسال که سه شنبه30آبان1391بود یکی ازبهترینوشیرین ترین روزهای زندگیم بود. 

اما امسال باتو عزیزم به مراسم رفتیم.خیلی باتعجب به هیئت های زنجیر زنی نگاه میکردی و یه کمم از صدای طبل زدن ها که خیلی بلند بود میترسیدی.بس که شلوغ بود وتو هم آخرای مراسم خوابت گرفته بود یه کم گریه کردی که دیگه برگشتیم خونه.یه نکته ی مهم دیگه هم بگم که از اون روزی که جابجا شدیم دیگه تو گهواره نذاشتمت وبالاخره ترکت دادم پسرم.خداروشکر دیگه موقع خوابت غصه ای ندارم اوهیادر حال شیر خوردن خواب میری یا یه بالشت میذارم رو پام میخوابونمت روش و یه کم تکونت میدم خواب میری.اما هنوزم به صدا خیلی حساسی،وموقعی که خوابی همه جا باید ساکت باشه وکوچکترین صدایی درنیاد که سریع بیدار میشی.ساکت

این عکسارو وقتی ازت گرفتم که داشتم بهت از عاشوری که واسه آقاجون پختیم،بهت میدادم ازت عکس گرفتم.خیلی دوست داشتی.کلا غذارو خیلی بهتر از شیر وحریره دوست داری.همین که بخوایم نهار یا شام بخوریم تو هم بادیدن غذاشروع میکنی به صدا دادنو دست تو بشقاب بردنو که به تو هم بدیم.بابایی هم دلش میسوزه وهمه چی به اندازه ی کم بهت میده.الانم سرماخوردگیت خوب شده اما همیشه آبریزش بینی داری.

چندروز پیش میخواستم هم پوشکتو عوض کنم هم لباساتو.تو هم میخندیدی.کلا وقتی لختت میکنم خیــــلی خوشحال میشی.خندهمنم چندتا عکس ازت گرفتم.

یه نکته مهمتر که هنوز مونده وباید بگم!

 

مـــــــاهگیـــــــــت مبــــــــارکـــــــــ عشقــــــم

1ماه دیگه هم گذشت وشاه پسرم 7ماهه شد.ایشاا...همیشه سلامت وشاد باشی گلم.بدون تــــــو همه ی زنـــــــدگیــــــــم شدی.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (41)

مامان حسام كوچولو
21 آبان 92 1:58
سلام چه عكساي قشنگي به به. خدارو شكر كه اتفاق بدي نيافتاده. منم وقتي خوندم خيلي ترسيدم. ببخشيد مي پرسم عاشوري چيه؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان آرزو
پاسخ
سلام.ممنون نظر لطفتونهچشاتون قشنگ میبینن.آره ممنون.خواهش میکنم،همون حلیم یا بلغور که میگن!اینجا وقتی کسی فوت میکنه روز اول محرم براش میپزن و خیرات میکنن که بهش میگن عاشوری.
مامان حسام كوچولو
21 آبان 92 1:58
يادم رفت بگم 7 ماهگيت مبارك خوشگله
مامان آرزو
پاسخ
مرســـــــــــــی
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 6:40
وای خدا مرگم بده ، باز هم خدار رو شکر به خیر گذشت . فکر کنم تو همون ساعتی که اونجا بودیدن چشم خورد . در کل خیلی باید مواظب بچه ها بود . منم 2 الی 3 ثانیه از آروین غافل شدم که افتاد . با اینکه ندیده بودم اما وقتی داشتم مطلب رو میخوندم قلبم سنگین شده بود و میلرزیدم .
مامان آرزو
پاسخ
خدانکنه عمه.آره بخدا خیـلی بد بودخدا واسه هیشکی نیاره
بی هنر
21 آبان 92 6:59
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 7:18
الهی قربونش برم وقتی نیستی چه طوری گریه میکنه و وقتی هم بغلت میاد یکدفعه صداش قطع میشه ........ حسابی بهت وابسته شده .
مامان آرزو
پاسخ
خدانکنه.آره اصلا نمیتونم یه لحظه هم تنهاش بذارم.خیـلی بهم وابسته شده.اینم از شانسمه دیگه
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 7:20
لباس علی اصغری تنت کردی خییییلی مااااااااااه شدی . الهی که علی اصغر امام حسین (ع) نگهدار همه بچه ها باشه مخصوصا شاهزاده خونه ما آقا کیاراد . وای وقتی دیدم این لباس تنشه چققققدر جیغ زدم بسکه ناز شده بود الان هم که عکساشو میبینم دوباره دلم ضعف رفت ......
مامان آرزو
پاسخ
ممنون عمه جان.آمیـــــــن. آره بخدا بچم ترسیده بود بیچاره
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 7:20
بدترین قسمت بچه داری : لبای عوض کردن بچه ها
مامان آرزو
پاسخ
آره واقعا.
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 7:21
چه خاطره خیلی خوبی داشتی علم بندان پارسال و چه خوب که ثبتش کردی .....
مامان آرزو
پاسخ
آره.یکی از بهترین خاطراتم بود.
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 7:22
قربونت برم که اینقدر غذا خوردن رو دوست داری . و خوشم میاد تو این سن همه غذا رو تست کردی
مامان آرزو
پاسخ
خدانکنه،آره کلا عشقش غذاستباباشم که به هیچ خواستش نه نمیگه و از لذت هیچ غذایی بی نصیبش نمیذاره
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 7:23
عکسای لختیش خیلی قشنگن مخصوصا اون جاهائی که میخنده دلم براش ضعف میره . میگم گرچه سعی کردی معلوم نشه اما تو یکی ار عکسا کار خودش رو کرد که منجر به سانسور شد
مامان آرزو
پاسخ
آره به نظرخودمم قشنگ شدنآره بخدابس که تکون میخوره همه جاش نمایان میکنه
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 7:25
عزیز دلم ، جیجرم ،‌7 ماهگیت مبارک . برای سلامتیت 7 مرتبه آیه الکرسی رو میخونم . مرســـــی.فدای مهربونیات
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:36
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم. عزیز دلم پیشاپیش شهادت اام حسین و یاران با وفایش را تسلیت و تعزیت گفته و طلب دعای خیر داریم،ارادتمند شما آیسان و ماهان
مامان آرزو
پاسخ
ممنون ازشعرقشنگت.منم تسلیت میگم عزیزم.
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:41
ای خدااااااااااااااااااا چیکار کردی دخترررررررررررر حواست کجا بود عاخخخخخخخخخخخخخخخخه..
مامان آرزو
پاسخ
بخدا همش حواسم بهش بود فقط یک ثانیه رومو گردوندم که این اتفاق افتاد
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:42
ببخشیدا عاشوری چیه؟؟؟؟
مامان آرزو
پاسخ
همون حلیم یابلغوره که5 روزاول محرم برای کسایی که فوت کرده باشن میپزن وخیرات میکنن.
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:45
ای جون دلم،پسمل مامانی،ناااااااااااااااااااز
مامان آرزو
پاسخ
قربونت عزیزم.ماهان جیگروببوسین
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:46
علی اصغر نگهدارش باشه ،چه خوشگل شده تو این لباس
مامان آرزو
پاسخ
ممنون.ایشاا...نگهدارهمه ی همه ی بچه هاباشه...نظرلطفتونه.
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:47
اول و آخرشو قربونه ماشالله عین قرص ماه میمونه فداش شم
مامان آرزو
پاسخ
مرســی خاله ی مهربونم.لطف دارین
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:48
عکس لختی ها رووووووووووووو..........بزرگ بشی میگی من نبودم
مامان آرزو
پاسخ
نه دیگه نمیتونه قبول نکنهمدرک براش دارم
مامان عرفان
21 آبان 92 10:02
7 ماهگيت مبارك
مامان آرزو
پاسخ
ممــــــنون خانمی
مامان عرفان
21 آبان 92 10:03
چقدر در اين لباسهاي سبز قشنگ وناز شدي .
مامان آرزو
پاسخ
مرســی عزیزم نظر لطفتونه
مامان عرفان
21 آبان 92 10:04
آفرين ماماني كه به فكر دل بابايي هم هستين و ميخواهيد در آينده دختر دار هم بشيد .
مامان آرزو
پاسخ
آره چون عاشق دخترهگناه داره بیچاره
مامان عرفان
21 آبان 92 10:10
_______________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_¶¶¶22222¶¶¶¶¶¶¶ _____________¶¶¶22222222¶¶¶¶2222222222222¶¶ ____________¶¶222222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶22222¶¶ ____________¶222222¶¶22¶¶222¶¶22¶¶¶2¶¶22222¶ ___________¶¶22222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶¶¶¶2¶¶222¶¶ ___________¶¶22222¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶2¶¶222¶¶ ___________¶¶22222¶222222222222222¶¶2¶222¶¶ ___________¶222222¶22222222222222¶¶2¶¶22¶¶¶¶¶ _______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶22222222222¶¶¶¶2¶22¶¶¶2¶¶¶¶ _______¶¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶2222222¶¶¶¶22¶¶¶2¶¶222222¶¶ ________¶¶222222222¶¶¶¶¶22¶¶¶¶22222¶¶¶222222222¶ _________¶¶22222222222¶¶¶¶¶22222222¶¶22222222¶¶¶ _______¶¶¶¶¶2222222222222¶¶¶¶¶2222¶¶22222222¶¶ ______¶¶222¶¶¶22222222222222¶¶¶¶2¶¶2222222¶¶¶ _____¶¶222222¶¶¶222222222222222¶¶¶¶22222¶¶¶ ______¶¶¶¶22222¶¶¶2222222222222222¶¶22¶¶¶ ________¶¶¶¶¶¶222¶¶¶¶2222222222222¶¶¶¶¶ ____________¶¶¶¶222¶¶¶¶¶¶222222¶¶¶¶¶¶ ______________¶¶¶¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _________________¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶ __________________________¶§¶¶ _________________________¶¶§¶ _________________________¶¶¶¶______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _________________________¶§¶¶___¶¶¶¶¶77¶¶¶777¶¶¶ ________________________¶¶§¶____¶7777¶¶¶¶777¶¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶________¶¶¶¶___¶¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶ _¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶77¶¶¶¶______¶§¶¶¶¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶ ____¶¶¶777¶¶¶¶¶77¶_____¶¶§¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ______¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶¶___¶¶§¶ _________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶§¶¶ _____________¶¶_____¶¶¶¶§¶ ______________________¶§¶¶______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________________¶¶§¶____¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________________¶¶¶¶___¶¶777¶¶¶¶¶777¶¶¶¶ _____________________¶§¶___¶¶¶¶¶¶7777¶¶¶¶¶ ____________________¶¶§¶¶¶¶¶¶¶¶77¶¶¶¶¶¶¶ ____________________¶§¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶ ___________________¶¶§¶ ___________________¶¶¶¶ _______________ ___¶§¶¶
مامان آرزو
پاسخ
مرســــــــــــــــی...
الی مامی آراد
21 آبان 92 13:09
عزیزم 7 ماهگیت مبارک چقدر با اون لباسها خوشگل شدی
مامان آرزو
پاسخ
مرسی عزیزم.چشاتون خوشگل میبینن
مسیحا
22 آبان 92 16:47
خدا رو شکر به خیر گذشت ، چه عکسای قشنگی قند عسل ، هفت ماهگیت هم مبارک
مامان آرزو
پاسخ
آره واقعا.ممنون لطف دارین
خاله حنانه
22 آبان 92 17:16
سلام کیارادخوشگل خاله الهی قربونت برم خیلی خیلی دوست دارم هفت ماهگیت مبارک شاهزاده ای که ازهمه ی شاهزاده های توی قصه هاخوشگل تری عروسک خاله فرشته ی اسمونی منعاشقتم می خوای بدونی چه قدرخداروتصورکن7
مامان آرزو
پاسخ
سلام.مرســــی خاله ی مهربونممنم دوست دارمممنونم از این همه محبتتون خاله ی گلم
مامان عرفان
24 آبان 92 19:29
آب می گوید حسین ، بی تاب می گوید حسین از سر شب تا سحر مهتاب می گوید حسین دیده می گوید حسین ، نادیده می گوید حسین هر کجا باشد دلی غمدیده می گوید حسین یار می گوید حسین ، دلدار می گوید حسین روز و شب هر دیده بیدار می گوید حسین ناس می گوید حسین ، احساس می گوید حسین تا قیامت حضرت عباس می گوید حسین نار می گوید حسین، بسیار می گوید حسین این زبان تا لحظه دیدار می گوید حسین نوح می گوید حسین، ذی روح می گوید حسین زنده باشد هر دلی با روح می گوید حسین شاد می گوید حسین ، ناشاد می گوید حسین هر نسیم باد با فریاد می گوید حسین کام می گوید حسین، ناکام می گوید حسین فاطمه گریان به هر ایام می گوید حسین کوه می گوید حسین بشکوه می گوید حسین دم به دم هر شیعه نستوه می گوید حسین جان جان گوید حسین ، هفت آسمان گوید حسین ماه و خورشید و ستاره هر زمان گوید حسین
مامان آرزو
پاسخ
ممنون ازشعرزیبات عزیزم
مامان شهراد
25 آبان 92 12:40
خداروشکر به خیرگذشت 7ماهگیتم مبارک
مامان آرزو
پاسخ
ممنون.آره بخدامرسی عزیزم
سمیرا مامان پرنیان
25 آبان 92 16:31
7ماهگیت مبارک عزیزمممممممممممخدا رو شکر که به خیر گذشتراستی آرزو جون شما کجا زندگی میکنید
مامان آرزو
پاسخ
مرســــــی عزیزدلمآره خداروشکربخیـرگذشت...
asal
26 آبان 92 1:35
سلام مامان مهربون بیشتر مامانا دوست دارن قالب وبلاگاشون با عکس نی نی های خودشون باشه ، شما هم اگه دوست داری یه قالب وبلاگ اختصاصی با عکس نی نی خودت داشته باشی میتونی سفارش بدی قیمت قالب وبلاگ اختصاصی (فرقی نمیکنه / دوستونه - سه ستونه)10 هزار تومنه که یه بالابر اختصاصی هم با عکس نی نی تون به عنوان هدیه بهتون میدیم اگه خواستی خبرم کن تا برات طراحی کنم ادرس : webnegar1.mihanblog.com منتظرتم حتما بهمون سر بزن توی نی نی گپ هم برات درخواست دوستی دادم تائید کن
پگاه مامان آرتین
26 آبان 92 22:40
عزیزم عزاداریهاتون قبول.ماشالا آقا شده.چقدرلباس محرمی بهش میادماشالا.منم باخوندن مطلب دچاراسترس شدم خداپشت وپناهش باشه.ببوسش عسلکو
مامان آرزو
پاسخ
ممنون خداقبول کنه.واسه شماهم قبول باشهنظرلطفتونه عزیزم.من که این اتفاق جلو چشمم بود دیگه چی کشیدمممنون چشم.
مامان كياراد
27 آبان 92 2:01
هفت ماهگيت مبارك كياراد جون نازنين....خيلي مراقب خودت باش گل پسري....
مامان آرزو
پاسخ
مرسی خاله جون.چشم
مامان عرفان
27 آبان 92 8:45
مامان آرزو
پاسخ
مرســی عزیزم
مامان زری
28 آبان 92 0:44
وای چه لباس قشنگی تنت کردی خاله جون انشاالله حضرت علی اصغر خودش حافظت باشه هفت ماهگیت مبارک گلم
مامان آرزو
پاسخ
ممنون خاله جون چشاتون قشنگ میبینندانشاا...،مرســـــــــــی
مامان بردیا شیطون
28 آبان 92 13:03
7ماهگیت مبارک عسل _______@@@________@@_____@@@@@@@ ________@@___________@@__@@@______@@ ________@@____________@@@__________@@ __________@@________________________@@ ____@@@@@@___وبلاگت خيلي قشنگه______@@ __@@@@@@@@@__@@@@@@@_________@@ __@@____________منتظر حضور گرمت_______@@ _@@____________@@@@@@@@@@_____@@ _@@____________ هستــــــــم ___@@@ _@@@___________@@@@@@@______@@ __@@@@__________@@@@__________@@ ____@@@@@@_______________________@@ _________@@_________________________@@ ________@@___________@@___________@@ ________@@@________@@@@@@@@@@@ _________@@@_____@@@_@@@@@@@ __________@@@@@@@ ___________@@@@@_@ ____________________@ ____________________@ _____________________@ ______________________@ ______________________@____@@@ ______________@@@@__@__@_____@ _____________@_______@@@___@@ ________________@@@____@__@@ _______________________@ ______________________@
مامان بردیا شیطون
28 آبان 92 13:04
مامانی شما خیلی وقته لینک شدید ما رو هم لینک کنید خوشحال میشیم
امیرحسین کوچولو نفس ما
29 آبان 92 2:08
خدا رو شکر که بخیر گذشت....همیشه سلامت باشی گلم.
مامان آرزو
پاسخ
آره واقعا ممنون عزیزم محبت دارین
مامان طاها
29 آبان 92 12:56
ماشالله پسری بزرگ شدی که عزاداریهاتون قبول 7 ماهگی گل پسری هم مبارک باشه ایشالله سالیان سال در پناه امام زمان زنده باشن و عزادار حسینی
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
30 آبان 92 1:32
عزیزم ممنونم بابت تسلیت الهی قربون این پسر خوشگل بشم الهی که چقدر ماه شده عزیز دلم عزا داری هاتون قبول باشه 7 ماهگیتم مبارک
مامان آرزو
پاسخ
خواهش میکنم.خدانکنه نظرلطفتونهواسه شماهم قبول باشه.مرســـــی
خاله هدی مامان پارسا
30 آبان 92 11:06
ایشاله صاحب این ماه حافظ و نگهدارت باشه لباس پوشیدناشون که آدمو میکشه
مامان آرزو
پاسخ
آمیـــــن.آره واقعاآدموکلافه میکنه
مامان بردیا شیطون
30 آبان 92 13:57
بازم مبارک...... مامانی پسرمون رو خیلی اذیت کردی ها ....................................................................... ....................................................................................@@@@@.. ..........................................................................................@........ .........................................................................................@........ .........................................................................................@....... .........................................................................................@........ ........................................................................................@....... ..................................................................................@@@@@.. .....................................@@@.......@@@................................... ...................................@@@@.....@@@@............................. ..................................@@@@@..@@@@@.......................... ...................................@@@@@@@@@@........................ ....................................@@@@@@@@@...................... .......................................@@@@@@@..................... .........................................@@@@@..................... ............................................@@@..................... ..............................................@..................... .................................................................. .........@................@................................. .........@................@.............................. .........@................@............................ .........@................@.......................... ..........@..............@........................ ...........@............@...................... .............@........@................... ...............@@@....................
مامان آرزو
پاسخ
ممنونم.چشم دیگه اذیتش نمیکنم.
آزاده مامان کوروش
7 آذر 92 9:23
سلام مامان آرزو حالتون چطوره؟ من مدتی نبودم . چه عکسهای قشنگی از نی نی گذاشتید . چشم نخوره این پسمل خوش تیپ ما
مامان آرزو
پاسخ
سلام آزاده جان،مرسی شماخوبین؟آره کم پیدابودین!ممنون.لطف دارین.