سال نومبــارک...
سلام گل مامان،امروز اومدم آخرین پست سال 92روبرات بنویسم،امشب سال تحویل میشه وسال 92به پایان میرسه،اما برام سال خوبی بود!چون تواومدی پیشم ومنم طعم مادر شدنوچشیدم!باوجود تو انگارخدا همه چی بهم داد،خدایا صدهزارمرتبه شکرت...خداروشکرخونه تکونیم کلا تموم شدوفقط مونده تورو حموم کنمو وسایلامونو آماده کنیم،آخه قراره فرداصبح بامامان بزرگی وعمه فاطمه وعمه مریم بریم مسافرت.امیدوارم بهمون خوش بگذره.راستی سفره هفتسینمم هنوزبایدبچینم،البته اگه توبزاری.چون مطمئنم همین که بچینم سریع میخوای بری سراغشوهمه چیوبه هم بزنی!این چندروز همش بیرون بودیم،سه شنبه شب که چهارشنبه سوری بودهمه خونه ی عزیزجون بودیم،توکوچشون زیادآتیش روشن کردن امامگه من تونستم باوجودتویه لحظه هم بیرون برم؟همش گریه میکردی ومیخواستی فقط بغل من باشی.دیروزم رفتیم کمک خاله حکیمه،آخه خونه جدیدساختنوبالاخره دیروز باعزیزجونوخاله فاطمه رفتیم کمکش تمیزکردیمووسایلشوچیدیم.اونجاهم خیلی اذیت کردی فقط میخواستی بغل من باشی ونمیذاشتی کمک بدم!نمیدونم چرااین روزاینقده بدشدی!پیش هیشکی غیرمنوبابایی نمیری فقط میخوای بغلمون باشی.دیروزعصرم باخاله حکیمه رفتم آرایشگاه یه صفایی به خودمم بدم.تومسیرکه میرفتیم دادمت خاله حکیمه که خودم پشت ماشین بشینم امااینقدررگریه کردی وخودتوآویزون من کردی که مجبورشدم بذارمت روپاهام رانندگی هم بکنم.اماخیلی بااحتیاط میرفتم بس که خیابوناشلوغ بودنوترافیک بود! توآرایشگاه هم فقط میخواستی بغلم باشی وهمین که آرایشگربهم نزدیک میشداونچنان گریه میکردی که خدامیدونه.آخرش مجبورشدم زنگ زدم بابایی اومده آرایشگاه توروباخودش برده تامن تونستم کارموانجام بدم.بعدشم زنگ زدگفت سریع توبغلم خواب رفته والانم روصندلی خوابوندمش.خلاصه ازرفتاراین روزای تو.به احتمال زیاد بخاطردندوناته که اذیتی وماروهم اذیت میکنی!البته فدای سرت عزیزم.
دوستای خوبم این آخرین پست از سال 92 بود که نوشتم پیشاپیش سال جدید رو به تک تکتون تبریک میگم امیدوارم سال خوبی داشته باشین وبه همه ی آرزوهاتون برسین !از ته دل ازخدا میخوام تو سال جدید به فریبای عزیزم که هنوز نی نی نداره خدا یکی از فرشته های نازشو براش بفرسته ودلشوشادکنه!دوستای خوبم تو سال جدید حتما دعاتون میکنم...
ودیگه اینکه ایشاا... به همه دوستایی که میخوان برن مسافرت خوش بگذره و شاد باشن ار همین جا همتون رو میکنم تا سال دیگه
کیاراد تااین لحظه 11ماه و10 روز و0روز و9دقیقه و52ثانیه سن دارد...