جوونه زدن اولین مروارید
اناردونه دونه بچه ای دارم دوردونه
قشنگ ومهربونه اناردونه دونه
سه چهار روزه که بچم گرفتار دندونه
اناردونه دونه تودهان بچه ام یه گل زده جوونه
گل نگو مرواریده مثل طلای سفیده
سلام به عزیزدلم.تبــــریک میگم بهت مامانی.بالاخره بعداز١ سال صاحب دندون شدی!واای که چقدرررانتظارکشیدیم.١روزبعدازجشن تولدت یعنی ٢٢فروردین خونه عزیزجون بودیم شمابغل خاله حکیمه بودی.یدفعه دیدم خاله یه جیغ بلندی زودگفت آرزومژده بده یه خبرخوب برات دارم.گفتم خوب بگو چیه گفت نه بایدمژدگونی بدی گفتم باشه توبگومن میدم گفت نه اول بده تامن بگم.خلاصه منم بادادن یه وعده وعید الکی ویه عالمه اسرار راضیش کردم که بگه.خاله گفت کیادندون درآورده.من که باورم نمیشد.توروفوری ازش گرفتمودهنتو باز کردم دیدم وااای دندون بالایی سمت چپت به سفیدی میزنه.انگشتمو زدم بهش دیدم آره اولی که داره درمیاد سرش تیز بود!فوری زنگ زدم به بابایی هم گفتم کیا دندون درآورده.اونم که باورش نمیشد بعدکه مطمئن شدخوشحال شد وبالاخره انتظارماهم به پایان رسید.اما یه کم نگرانم که ازبالا دندون درآوردی!آخه میگن شگون نداره و بدبیاریه.مگه اینکه بچه رو از بالای پشت بام بندازیم پایین که بلا ازشون دورشه.ماهم که دلشونداریم این کارو کنیم فقط مجبوریم به فال بگیریم بقیه اش به امیدخدا.ایشاا...که اتفاقی نمیفته.از روز بعدش هم سرماخوردی حالت خیلی بد بود صدات اصلا بالا نمیومدوموقع سرفه زدن گریه میشدی.بردیمت دکترکه آموکسی سیلین وشربت ضدحساسیت داد.امروز خداروشکربهتری.امااین چندروز خیلی بخاطرت حرص خوردم.چون نه داروهاتو میخوردی نه غذا میخوردی!کلا بدخلق شدی.پوشکت رو هم نمیذاری عوض کنم.ایشاا...که هرچه زودتر خوب شی گل مامان.
یه چیز مهمتر اینکه وبلاگمون هم١ساله شد!١ساله تواین فضای مجازی هستیمو دوستای خیلی خوبی پیداکردیم!بودن در اینجا وآشنایی بادوستان جزء اتفاقای خاص توزندگیم بود...ممنون ازهمه دوستان وهمراهان عزیزمون که١ساله باهامون هستن وهمیشه بهمون لطف داشتن.ازتک تکتون ممنونم...