شاهزاده ام کیارادشاهزاده ام کیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 20 روز سن داره

شاهزاده خونه ما

اولین سفرزیارتی پسرم(مشهد)

1393/3/5 18:20
نویسنده : مامان آرزو
486 بازدید
اشتراک گذاری

زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم،نگاه زیبا و معصومانه تو بود ...

زیباترین سخنی که شنیدم، سکوت دوست داشتنی تو بود...

زیباترین احساساتم، گفتن دوست داشتن تو بود ...

زیباترین انتظار زندگیم، حسرت دیدار تو بود ...

زیباترین لحظه زندگیم، لحظه با تو بودن بود ...

زیباترین هدیه عمرم، محبت تو بود ...

زیباترین اعترافم . . . .

عشق تو بود . . .

                                  

سلام به  عزیزم پسرنازم این بار باتاخیر زیاد اومدم گلم 1هفته تومسافرت بودیم وقتی هم اومدیم اینترنت نداشتم تادیشب وصل شد.روز پنجشنبه  25اردیبهشت ماه بامامان بزرگی وعمه ها بجزعمه مریم رفتیم مشهد.بابایی که چون نتونست بیاد ماهم مجردی رفتیم وهیچ مردی جزتو باهامون نبود!مردمون توبودی فدات شم الهی.باقطاررفتیم،تو راه رفتوبرگشت خیلی راحت بودیم.توهم خداروشکرزیاد اذیت نکردی فقط موقع خوابت یه کمی اذیت میکردی تاخواب میرفتی.5روزتومشهدبودیم خیلی بهمون خوش گذشت فقط چون کالسکه نبرده بودم یه خرده اذیت شدم میخواستیم بریم بیرون یاحرم همش بغلم بودی ومنم خیلی خسته میشدم.هنوز که هنوزه دستام خیلی دردمیکنه!اونجاهم اسهالت خوب نشد ومجبور شدم ببرمت دکتر که داروی قوی واست داد که ازمشهدبرگشتیم دیگه خوب شدی.2هفته کلا اسهال بودی خیلی ضعیف شدی،...ولی درکل خوش گذشت فقط نبودبابایی کنارمون سخت بود مخصوصا روزای آخر.توهم خیلی دلت تنگ شده بود.همش گوشی های ماروبرمیداشتی ومیگرفتی دم گوشت ومیگفتی باباااااااااااا...بابایی هم دلش برات لک زده بود همش زنگ میزد وباهردومون حرف میزد!توهم همین که صداشومیشنیدی خدامیدونه که چقدرررذوق زده میشدی فدات شم.همه دلشون واست میسوخت بس که این چندروز بابا بابا میزدی.وقتی هم که برگشتیم بادیدن بابایی اول یه کم جاخوردی بعد ازش جدانمیشدی وفقط میخواستی بغلش باشی،خیلی ذوق کرده بودی!عکسای زیادی ندارم ازت چون توهمش بغلم بودیو منم بس که خسته میشدم فکر عکس انداختنو دیگه نمیکردم،یه چندتایی هست که عمه فاطمه ازمون گرفتن!تازگیا اصلا ازعکس گرفتن خوشت نمیاد،همین که دوربینومیبینی گریه میشیو نمیذاری ازت عکس بندازیم.واسه آتلیه 1سالگی هم که قبل ازمشهدرفتنمون رفتیم به هیچ وجه نذاشتی حتی یه عکس ازت بگیره.همین که خانم عکاس رو با دوربین میدیدی میزدی زیرگریه،خیلی هم باهات بازی کردیم تابذاری عکس بگیریم همین که دوربینو میدیدی گریه  میشدی وروتو برمیگردوندی!مشهد هم که رفتیم باعمه هابردیمت آتلیه ازت عکس بندازیم اونجا هم بادیدن دوربین گریه میشدی،واسه همین توهمه ی عکسات حالت چهره ات اخمو وناراحته.حالا فرداپس فردا یه باردیگه میبرمت آتلیه امتحان میکنم شایداین بار گذاشتی!

اینم عکسامون تو کوه سنگی

این روزا خیلی جیگرشدی خیلی دلبری میکنی همش میخوای حرف بزنی،باهیشکی غریبی نمیکنی،همه رو عزیز صدا میزنی!اینقدررر هم کلمه عزیز روباهال صدا میزنی که میخوایم بخوریمت!همش میخوای شادی کنی دست میزنی خودتو تکون میدی،تازگیا یادگرفتی ازمون قهرم میکنی!اگه بهت شیرندم سرتو میزاری روزمین وبادستات صورتتو میگیری وشروع میکنی زارزار گریه کردن.یااگه بابایی بهت محل نده وبغلت نکنه زودقهرمیکنی وگریه میشی!خیلی کم توقع شدی جیگرتو بخورم من.راستی پنجمین دندونت هم تومشهد دراومد!دندون نیش بالا سمت چپ.سمت راستم توراهه!غذاخوردنتم بهترشده.بستنی خیلی دوست داری.درکل همه ی لبنیات رو دوست داری اونم خیــــــــــــــــلی زیاد.اینم اولین بستنی خوردنت

 

 

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان فریده
5 خرداد 93 11:26
خدا را شکر بهت خوش گذشته عزیزم اوا سرفه میکنه و ابریزش داره اسهال نداره نمیدونم شاید مال دندونه
مامان آرزو
پاسخ
مرسیآره مطمئنا مال ذندوناشه
مامان ریحانه
5 خرداد 93 13:02
زیارتت قبول باشه قند عسلم
مامان آرزو
پاسخ
خداقبول کنه.جاتون خالی
مامان الهام
5 خرداد 93 13:19
زیارت قبول عزیزم
مامان آرزو
پاسخ
ممنون خداقبول کنه
مریم مامان آروین
5 خرداد 93 14:05
زیارتت قبول جیگر عمه ..... خیلی دلم میخواست باهاتون بیام اما قسمت نشد . ایشالاه سفر بعدی ......... ممنونم واسه سوغاتی تون .........
مامان آرزو
پاسخ
مرسی عمه جانایشاا...خواهش میکنم قابل شمارونداشت!
مامان آنيسا
5 خرداد 93 15:00
عزیزم زیارت قبول ایشالاه که خوش گذشته باشه براتون
مامان آرزو
پاسخ
ممنون خداقبول کنه
مامان سحر
6 خرداد 93 9:01
زیارتتون قبول باشه عزیزم
مامان آرزو
پاسخ
مرسی خداقبول کنه
مامانی ماهان جون
8 خرداد 93 9:03
رسیدن بخیر و زیارت قبول آرزو جونزیارت شمام قبول کیاراد خان
مامان آرزو
پاسخ
مرسی خداقبول کنه عزیزمممنون خاله جونی
مامانی ماهان جون
8 خرداد 93 9:05
ای قربوووووووووووووون توووووووووو مرد کوچولوم بشششششم که تنها مرد اینهمه زنی ..فدات شممممممممممم مراقبشون بودی کاملاااا؟؟؟؟؟؟
مامان آرزو
پاسخ
مرسی خدانکنه خاله جونمآره چه جورم
مامانی ماهان جون
8 خرداد 93 9:07
قربون دلتنگیت بشم کیا جونی[
مامان آرزو
پاسخ
خدانکنه.آره واقعاخیلی سخت بود!
مامانی ماهان جون
8 خرداد 93 9:08
بس که راه براه از بچه عکس گرفتی،طفلی دل زده دوربین زده شده خخخخخخخخخخخخ
مامان آرزو
پاسخ
خخخخخخآره فکرکنم همینطورباشه
مامانی ماهان جون
8 خرداد 93 9:10
چه خوب که پنجمین دندونم تو مشهد دراومد..مبارکهههههههه
مامان آرزو
پاسخ
آره اونم دندون نیششمرسی
مامانی ماهان جون
8 خرداد 93 9:11
آرزو راستی کادو روز مرو ،سالگرد ازدواجو و تولو سوغات مشهد شوشویی ر چه کردیی...عایاااااا فرررررررت؟؟؟؟؟!!!!!!1
مامان آرزو
پاسخ
نه عزیزم یادم رفت توپستم بذارمماکه بی وفانیستیم.براش یه عطرخوشبوویه شلوارویه جین جوراب آوردم به جبران سه مناسبت!تولدش هنوز توتیره که بایدفکری واسه اونم بکنم
مامان بردیا شیطون
8 خرداد 93 16:16
راستی خدادلم هوای دیروز را کرد هوای روزهای کودکی را دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو دلم میخواهد … می شود باز هم کودک شد؟؟
مامان بردیا شیطون
8 خرداد 93 16:34
راستی خدادلم هوای دیروز را کرد هوای روزهای کودکی را دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو دلم میخواهد … می شود باز هم کودک شد؟؟ ****************************
مامان بردیا شیطون
8 خرداد 93 16:37
زیارت قبول ایشالا همیشه به سفر....... مرواریدات مبارک عاشقتم وروجک خاله
مامان آرزو
پاسخ
مرسی عزیزم خداقبول کنهممنون
حدیث
10 خرداد 93 12:55
به به مشهدی جان زیارتت قبول باشه انشاا... سفر مکه.
مامان آرزو
پاسخ
خداقبول کنه.ایشاا...
دختر آسموني
12 خرداد 93 13:12
زيارت قبول باشه. چقدر دلم مشهد مي خواد! لطفا به وبلاگ دختر آسموني سربزنين و اگه با تبادل لينك موافق بودين خبرم كنين.
مامان آرزو
پاسخ
مرسی عزیزم ایشاا...خداقسمت کنه.چشم حتما