پیشرفتهای گل پسری
تو تک ستاره منی منم اسیر بودنت
از ته دل داد میزنم میمیرم از نبودنت
100سلام به به گل پسری.چطوری قشنگ من؟بالاخره موقعیتش پیش اومدبیام برات پست بذارم آخه کامپیوترخراب شده بود وبایدویندوزشوعوض میکردیم که بابایی همش درگیربودوکارداشت که یه کم طول کشید.توهم که ماشاا...خیلی شیطونو جلف شدی اصلا روزمین بندنمیشی همش درحال فعالیت وخرابکاری.راه رفتنت که ماشاا...خیلی خوب شده وهمش درحال رفتنی،دیگه به هیچ وجه سینه خیزنمیری اگه بیفتی خودت سریع بلندمیشی ومیخوای راه بری.همش دوست داری بریم بیرون، همش کفشاتو میاری میدی دستمون میگی د د.توپارک هم که بریم خیلی ذوق زده میشی.عاشق تاب بازی هستی برات تاب تاب عباسی میخونم توهم باهام میخونیوازته دل میخندی.همیشه هم به زوروگریه ازتاب میارمت پایین اصلاسیرنمیشی خیلی دوست داری.سرسره هم دوست داری.بابایی میذارت بالای سرسره منم ازپایین میگیرمت خیلی ذوق میکنی قربونت برم.چندروزی یه بارمیبیریمت پارک.واسه همین خیلی دله شدیودوست داری همش بریم بیرون.حرف زدنتم که خیلی خوبه روزبه روزیه کلمه جدیدیادمیگیری ومیگی.تازه اسم منم یادگرفتی.بابایی همین که صدام میزنه آرزو،توهم سریع میگی آتو.عین طوطی میمونی هرچیوتکرارمیکنی.خیلی هم باهوشی ماشاا...،چندروزپیش داشتیم میرفتیم خونه عزیز گفتم کیا بریم خونه عزیز،ذوق کرده بودیو میگفتی پاطی.منظورت خاله فاطمه بودخیلی باهاش جوری.بابایی که شبکارباشه ماهمش خونه عزیزیم صبحهاکه ازخواب پامیشی میری بالای سرخاله وصداش میزنی پاطی تابلند شه.باخاله حنانه هم جوریو خیلی باهم بازی میکنین.به آقاجون میگی آتون.ازعدد1تا4هم میشمری.شیرینکاری هم زیادمیکنی مثلامیری چندمتردورترازمن وایمیستی دستاتومیگیری بالا ومیگی یه دو ته ...تندتندمیایی ومیپری توبغل من که دیگه منم مونده درسته قورتت بدم.عاشق هندونه ای.زیادمیخوری ازدست ماهم نمیگیری حتمابایدبزنیم سرچنگال بدیم دستت خودت بخوری درغیراین صورت اصلانمیخوری.آخه یدفعه مازدیم سرچنگال دادیم دستت دیگه ازاونروز میخوای همه چیوخودت بخوری اصلاازدست ماچیزیونمیخوری نمیذاری من دهنت کنم واین خیلی بده.مثلا چطوری برنجوبزنم سرچنگال بهت بدم مادر؟یاتوقع داری قاشق بدیم دستت خودت برداری بخوری که اصلا به دهنت هم نمیرسن !همشون توراه بالارفتن میریزن.آخه هنوزنمیتونی قاشقودرست بگیری.مثلادیروزاصلانهارنخوردیودیشبم همینطور میخواستی خودت بخوری که نمیتونستی ازدست ماهم نمیخوردی.تااینکه خواب رفتی میدونستم گرسنه ای چون ازدیروز چیزی نخوردی بااین کارت.دیشبم ساعت1بیدارشدیوتاصبح فقط شیرمیخوردی نذاشتی منم بخوابم دیگه ساعت5پاشدم اومدم حریره درست کردم برعکس قبلاکه خیلی میخوردی اصلاازدست من نخوردی بعدبابایی که بیدارشدوصبحانه آوردم چندتا نون پنیربه زوردادم دهنت.بعداز صبحونه که بابایی میخواست بره کارگاه اینقدرگریه کردی که بابایی دلش سوختوباخودش بردت منم گفتم بیام بشینم یه پست بذارم.راستی یادم رفت بگم واسه خودت یه پارقاص شدی همین که یه آهنگ توتلویزیوت بذاره شروع میکنی رقصیدن ودست زدن وخندیدن.بیشتربه دورخودت میچرخی.ازچندشب پیش که رفتیم عروسی رقصت خیلی پیشرفت کرده همین که آهنگی بزاریم پامیشی یه دستتو میگیری بالا سرتو میچسبونی بهش میرقصی.مچ دستاتم تکون میدی،خلاصه خیلی بامزه میرقصیوخیلی هم دوست داری یکی همراهیت کنه.بیشترذوق میکنی عشق مامان.ماه رمضونم رسیدواین دومین رمضانه که توهم هستی ومامانی نمیتونه بخاطرت روزه بگیره.ایشاا...سال دیگه به جبران این2سال همه ی روزه هامومیگیرم...
به چــــه تشبیه کنم نــام تو را
به بــــهار
یا به آبیه زلال دریــــا !
ســـــاده تر می گویم
تــو تمامیـــت احساس منی...